پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به شبهاتی است که در زمینۀ طبقاتی بودن اخلاق در کتاب «نقد قرآن» مطرح شده است. وی با توسل به آیاتی از قرآن و احادیثی از اهل سنت مدعی است اسلام نهتنها نکات اخلاقی جدیدی ارائه نداده؛ بلکه اخلاق انسانی را نابود کرده و آن را اخلاق طبقاتی کرده است. وی ادعا میکند که بدترین رذایل چون ظلم، قتل و تجاوز تنها در حق این گروه خاص، ناپسند شمرده میشود؛ اما در حق غیرمسلمانان، ارزشمندترین کارهاست. از سوی دیگر وی محرِّک اخلاق انسانی را نیروی درونیِ عقلیِ عاطفی میداند و ادعا میکند که اسلام این محرِّک را تأویل برده و تنها دو عامل خوف از دوزخ و طمع به بهشت را که عواملی بیرونی و ناکارآمد است بهعنوان محرک معرفی نموده است. این پژوهش به روش توصیفی ـ تحلیلی و مطالعۀ کتابخانهای به این نتیجه رسیده که شبهات مطرحشده، قدمت تاریخی دارد که در هر برههای به فراخور زمان مطرح و بدان پاسخ داده شده است و اسلام، یکی از اهداف اصلی ارسال رسل را، پرداختن به مکارم اخلاقی دانسته و در قرآن نیز به رعایت اخلاق بدون توجه به جنسیت، رنگ و نژاد اشارهشده و حقوق تمامی انسانها محترم شمرده شده است.