در سورۀ مبارکۀ انعام، خداوند متعال بعد از آنکه بر پیروی از احکام الهی تأکید میکند. «أَفَغَیرَ اللَّهِ أَبْتَغِی حَکَماً» (انعام: 114) یک مورد از احکام الهی را بهعنوان نمونه بیان میکند و سپس شبهۀ مشرکان را دراینباره یادآور میشود و آن را نقد میکند.
در آیۀ 118 میفرماید: «فَکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیهِ إِنْ کُنْتُمْ بِآیاتِهِ مُؤْمِنِینَ» پس اگر به آیات الهى ایمان دارید (تنها از) آنچه نام خداوند (هنگام ذبح) بر آن برده شد بخورید.
در این آیه از بیان قبلى استنتاج مىکند که بنابراین باید از حکمى که خداوند تشریع فرموده اطاعت کرد و آنچه را دیگران از روى هواى نفس و بدون علم، تجویز مىکنند (خوردن از گوشت حیوان مردار که نام خدا بر آن برده نشده) و بر سر آن با وسوسۀ شیاطین با مؤمنین به مجادله مىپردازند، باید به دور انداخت.
بسیارى از مردم هستند که کارشان گمراه ساختن دیگران است و آنان را با هواى نفس خود و بدون داشتن علم از راه به در مىبرند، لیکن پروردگارت به کسانى که از حدود خدایى تجاوز مىکنند داناتر است. و این متجاوزین همان مشرکین هستند که مىگفتند: چه فرق است بین آن گوشتى که با اسم خدا ذبح شده و آن حیوانى که مردار شده و خدا آن را کشته است، یا باید هیچکدام را نخورد و یا هر دو را خورد.
در آیۀ 119 ادامه میدهد: «وَ ما لَکُمْ أَلَّا تَأْکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیهِ وَ قَدْ فَصَّلَ لَکُمْ ما حَرَّمَ عَلَیکُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَیهِ وَ إِنَّ کَثِیراً لَیضِلُّونَ بِأَهْوائِهِمْ بِغَیرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِینَ» و شما را چه شده که از آنچه که نام خداوند بر آن برده شده است نمىخورید؟ (و بىجهت حلال ما را بر خود حرام مىکنید،) در صورتى که خداوند آنچه را بر شما حرام کرده خودش به تفصیل براى شما بیان کرده است، مگر آنچه (از محرّمات) که به خوردن آن مضطرّ شدید، همانا بسیارى از مردم، دیگران را جاهلانه به خاطر هوسهاى خود گمراه مىکنند. قطعاً پروردگارت به متجاوزان آگاهتر است.
«وَ لا تَأْکُلُوا مِمَّا لَمْ یذْکَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَیهِ» نهى در آیۀ 121 مقابل امرى است که در جمله «فَکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیهِ» بود. جملۀ «وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ» نیز نهى مزبور را تعلیل نموده تثبیت مىکند. معنای جملۀ «وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ» در قالب استدلال شکل اول قیاس اقترانی چنین میشود: «خوردن از گوشت میته و گوشتى که در هنگام ذبحش اسم خدا بر آن برده نشده فسق است و هر فسقى اجتنابش واجب است، پس اجتناب از خوردن چنین گوشتى نیز واجب است».
و اما جملۀ «وَ إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیوحُونَ إِلى أَوْلِیائِهِمْ لِیجادِلُوکُمْ» در ادامۀ آیه جواب شبههاى است که به ذهن مؤمنین القا کرده بودند و آن این بود که: چطور حیوان ذبح شده بهدست شما حلال است و اما حیوانى که خدا آن را کشته خوردنش حرام؟! جواب مىدهد: این سخن از چیزهایى است که شیطان به دلهاى دوستان خود یعنی مشرکین القا مىکند؛ زیرا بین این دو قسم گوشت فرق هست، یکى خوردنش فسق و خروج از طاعت الهی است و آن دیگرى نیست، خدا خوردن میته را حرام کرده و آن دیگرى را نکرده است.
و اما جملۀ پایانی آیۀ 121 «وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ» مخالفتکنندگان را تهدید مىکند به خروج از ایمان و معنایش این است که: اگر شما مشرکین را در خوردن از گوشت میته اطاعت کنید، شما نیز مانند ایشان مشرک خواهید شد. اینکه این جمله به دنبال نهى از خوردن گوشت مردار واقع شده نه در ذیل امر به خوردن گوشتى که اسم خدا بر آن برده شده، دلیل بر این است که غرض مشرکین از جدالى که با مؤمنین داشتند این بوده که مؤمنین گوشت مردار را هم بخورند نه اینکه گوشت تذکیه شده را نخورند.
از این آیات و نحوۀ مواجهه و استدلال خداوند متعال در برابر شبهات مخالفان، نکاتی چند قابل آموختن است ازجمله:
الف) ارائۀ یک قاعده و اصل کلی و سپس بردن مصادیق و موارد جزئی تحت آن ضابطه. خداوند پروردگار شماست و هیچ معبودی جز او نیست، پس فقط باید او را بپرستید و از او پیروی کنید. همۀ کارها بهدست اوست؛ بنابراین حاکمیت و تشریع نیز از آن اوست. (آیات102و106و112و114و...) اگر فرموده از حیوانی که هنگام ذبحش نام او برده شده بخورید و اگر نام او برده نشده اجتناب کنید، ملاک در حلیت و حرمت گوشت حیوانات و... دستور اوست و نه استحسان و سلیقۀ من و شما.
ب) در مواردی چند این نوع استدلال را از مخالفان میبینیم؛ مثلاً میگویند چه فرقی است بین زنا و ازدواج موقت. اگر مجاز است هر دو درست است و اگر حرام است هر دو ممنوع است. گفتن چهار کلمه نیز دخالتی تعیینکننده در مسئله ندارد. جوابهای متعددی در مسئله وجود دارد که مهمترین آن همین اصل کلی است. هر چه او حکم کرد و اجازه داد، مجاز و حلال است و اگر اجازه نداد، ممنوع است. مالک و حاکم بر همۀ امور فقط اوست «وَ إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیوحُونَ إِلى أَوْلِیائِهِمْ لِیجادِلُوکُمْ».
ج) گاهی مخالفان و شیاطین از احساسات کاذب و تقدس جاهلانه استفاده میکنند. مثلاً میگویند حیوانی که مرده، به امر خداوند مرده و مرگ وحیات همه بهدست اوست. اوست که جان حیوان را گرفته است و هیچ کار خداوند بدون حکمت نیست. قطعاً حیوانی که با خواست مستقیم او جان داده شریفتر است تا حیوانی که با خواست شما کشته شده. نخوردن گوشت گوسفند یا گاوی که با مرگ طبیعی و از جانب خداوند از دنیا رفته، بیتوجهی و بیاحترامی به افعال او و زشت است و مانند این سخنان. مؤمن عاقل نباید فریب این مغالطات را بخورد «وَ إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیوحُونَ إِلى أَوْلِیائِهِمْ لِیجادِلُوکُمْ».
د) ابلیس و شیاطین دیگر به سخن و عمل خود شکل و ظاهر استدلالی و معقول و روشنفکرانه میدهند و به آنانی که بندگی و دقت کافی ندارند به صور مختلف و پنهانی القا میکنند تا دیگران را جذب کرده و فریب دهند.
هـ) مخالفت با آیات و دستورات الهی براساس هوا و هوس و جهل است. گاهی حب و بغض و نادانی افراد موجب ساختن افکار و استدلالهای فریبا میشود «وَ إِنَّ کَثِیراً لَیضِلُّونَ بِأَهْوائِهِمْ بِغَیرِ عِلْمٍ».
و) پیروی از سخنان شیاطین و مخالفان خداوند بتدریج موجب جدال در مورد حقایق و مخالفت با آنها و سپس شرک در اطاعت یا حاکمیت نسبت به خداوند میشود.
ز) مىگویند: در زمان جاهلیت عدهاى عقیده داشتند که عمل منافى عفت (زنا) اگر در پنهانى باشد عیبى ندارد؛ تنها اگر آشکارا باشد گناه است! هم اکنون نیز عدهاى این منطق جاهلى را پذیرفته و تنها از گناهان آشکار وحشت دارند، اما گناهان پنهانى را بدون احساس ناراحتى مرتکب مىشوند! آیات 120 و 121 بهشدت این منطق را محکوم مىسازد.
ح) بیان تفصیلی دستورات و موازین الهی، راه را بر انکار و عصیان میبندد. باید تعالیم و فرامین الهی را به خوبی و روشنی برای عموم مردم تبیین کرد تا دچار وسوسۀ شبههکنندگان نشوند «وَ قَدْ فَصَّلَ لَکُمْ ما حَرَّمَ عَلَیکُمْ».*
والسلام
_____________________________
*. در ترجمه و توضیح آیات مذکور از تفسیر المیزان و تفسیر نمونه استفاده شده است.