خواص، در هر جامعه اى به لحاظ تبعیت و عدم تبعیت از حق، به خواص حق و خواص باطل تقسیم مىشوند. خواص حق خود دو دسته اند: دسته اى که به هنگام انتخاب بین دین و دنیا ـ در شرایط حساس جامعه ـ جانب دین را گرفته و از دنیا و متاع آن چشم مى پوشند و گروهى که جانب دنیا را ترجیح داده و دین را به دنیا مى فروشند؛ یعنى در عین اینکه حق را شناخته و در مواقعى از آن طرفدارى هم کرده اند اما در مواقع لازم و حساس، انتخاب برتر را از میان این دو مقوله، دنیا و متاع آن قرار داده اند. در تاریخ اسلام کم نیستند افرادى که وقتى افشاى حق و یارى آن لازم بود، کتمانش کردند و حتى در مقابل آن قد علم نمودند؛ نام افرادى مانند طلحه، زبیر و... که اینگونه عمل کردند، هیچگاه از تاریخ اسلام محو نخواهد شد. بسیارى از خواص کوفه که مسلمبنعقیل و پس از او، حضرت سیدالشهدا علیه السلام را تنها گذاشته و حتى با آنها به جنگ برخاستند، کسانى بودند که حقیقت را مى دانستند و حق و باطل بر آنها مشتبه نبود. در واقع، همانطور که شما گفتید آنچه مهم است توجه به عوامل این انحراف است؛ یعنى چه علل و عواملى باعث مى شود که این دسته از خواص از حق عدول کرده و به گونه اى تغییر موضع دهند که نسبت به دین یا بىتفاوت بوده و یا در مقابل آن قرار گیرند؟